در درون عرفان حلقه چه می گذرد؟!
با فردی دوستی چند ساله دارم، ولی او تازگی وارد گروه عرفان حلقه شده است. رابطه ام را با او به چه شکل ادامه دهم چون شدیدا از این نوع عرفانهای تازه تاسیس واهمه دارم وبه هیچ وجه برایم قابل درک نیست.
در پاسخ شما باید گفت که نفس ارتباط به دوستتان که در عرفان حلقه شرکت کرده اشکال ندارد اما باید مواظب بود که در درمانگری ها و اعمالی مانند اتصالات و تشعشع دفاعی و یا فرادرمانی وارد نشوید.علت این است که بسیاری از افرادی که به این فضاها وارد شده اندتبعاتی ناگوار را تجربه کرده اند که در فرازهای زیر توضیح داده میشود. ازجهت عملی تلاش کنید دوستتان توجیه شود و به فضای عرفان حلقه آلوده نشود؛ شاید حق دوستی اقتضا کند که وی را ارشاد نمایید و از وی دستگیری نمایید، البته به شرط تاثیر. هرچند بسیاری از افرادی که در عرفان حلقه شرکت کرده اند، اساسا نگاه بسته ای پیدا میکنند و حاضر به دست کشیدن از فضای مرادبازی که در عرفان حلقه گسترده شده است.
برای آشنایی بیشتر شما با عرفان حلقه و اعتقادات این گروه، به چند محور زیر عنایت فرمایید که با بعضی از ابعاد عرفان حلقه آشنا شوید:
1ـ از مضامین کتب عرفان حلقه بر میآید که هرچند در عرفان حلقه تلاش میشود با تأویلهای نابجای آیات قران، تأییدات قرآنی برای خود دستوپا کنند؛ طاهری، رهبر این گروه هیچ اصراری بر این که تعلیمات وی، همان عرفان اسلامی است، ندارد. به عبارت دیگر هدف از تمسک به ادله دینی این است که نشان دهند آموزههای اسلامی هم تعلیمات عرفان حلقه را تایید میکند، نه این که این عرفان برآمده از اسلام است. (دقت شود!) شاهد مطلب هم این است که وی اولا عرفان خود را ایرانی معرفی میکند و فقط یک مورد از تعبیر عرفان اسلامی نام برده است. وی نه فقط خاستگاه که ماهیت عرفان خود را جغرافیایی میداند، نه دینی؛ و مأموریت خود را زنده کردن عرفان ایران میداند نه عرفان اسلامی. وی پیشگفتار کتاب عرفان کیهانی را با عنوان «ایران و دنیای عرفان» نوشته است و در این متن بیش از 10 بار این مطلب را یادآور میشود که عرفان حلقه ایرانی است.[1] و صریحا از مأموریت خود پرده برمیدارد که «یکی از رسالتهای ما اعتلای عرفان ایران است.»[2]
اشتباه نشود. اختلاف بر سر این نیست که چرا وی از ایران دم میزند، مسئله این است که وی اساسا عرفان را محصولِ دین و شریعت نمیداند و تلازمی بین دینداری و عرفان نمیبیند و ادیان را حداکثر تأییدکننده عرفان میداند نه بیشتر. به همین علت است که وی در کتابش حتی یک بار از پیامبر خاتم یاد نمیکند و تمام سعیاش براین است که بگوید بدون نیاز به دین و شریعت میتوان مستقیم با خدا ارتباط گرفت و عارف شد. به همین جهت است که از نگاه وی اساسا نوع دین مهم نیست؛ چرا که عرفان حلقه با دین شخصی افراد کاری ندارد.
در عرفان حلقه ادعا میشود علت امراض جسمی و روانی، نیروهای نامرئی به نام موجودات غیرارگانیک است که در کالبد انسانها نفوذ کردهاند. به همین دلیل به دیگران قول بیرون آوردن این موجودات داده میشود و با شعار «برونریزی» به عملیات درمان میپردازند
2. کلیدواژهای به نام شبکه شعور کیهانی که به عنوان عامل مشترک فکری انسانها، بارها در عرفان حلقه بر آن تاکید میشود، اگر کسی در خارج آن را مصداقیابی کند؛ شبکهای است که کارش در درمانگری خلاصه میشود. در عرفان حلقه، اتصال با این شبکه از این جهت مهم شمرده میشود که میتواند دستهای از نیروهای غیرعادی را جهت درمان دیگران استخدام کند؛ نه از این جهت که محصولِ ارتباط با این شبکه، تربیت انسان الهی و تعالی اخلاقیِ انسان باشد. در عرفان حلقه، نه پیش شرط استفاده از این شبکه، تقوی و پرهیزگاری است (چرا که مولف کتاب انسان از منظر دیگر صریحا می گوید: پاکی یا ناپاکی افراد و گناهکاری و بیگناهی، برای ارتباط با این شبکه تفاوتی نمیکند)،[3] و نه نتیجه اتصال افراد با این شبکه، تحصیل فضایل اخلاقی است؛ چرا که در فرایند درمان، اتصال گیرنده به تهذیب نفس دعوت نمیشود و اساسا نقص و کمبودی با نامِ رذیلت اخلاقی در روح و روان تصویر نمیشود که انسان برای رفع عیب دنبال دستورالعمل، رهنمود و برنامهای برای تهذیب نفس باشد. اصولا نه درمانگر و نه درمانشونده هیچ کدام با این قصد و هدف پا در این مسیر ننهادهاند. البته هرچند در ابتدا شعار کمالگرایی در عرفان حلقه مطرح میشود؛ در ادامه انرژی روحی افراد برای اتصال و درمانگری بکارگیری شده و پیمودن مسیر کمال و تعالی، کسب فضایل اخلاقی و کنارگذاشتن خصایص منفی نادیده گرفته میشود.
3. از نظر ظاهری انسان نمیتواند عاشق خدا شود، چرا که از نظر وی راه فهم خدا مسدود است.
او میگوید: انسان نمی تواند عاشق خدا شود، زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق میباشد و مشمول عشق الهی. و انسان می تواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی شود.[5]
از گفته وی روشن میشود که انسان فقط باید با مخلوقات کار داشته باشد نه با خودِ خدا. این در حالی است که قران کریم
صریحا میگوید: انسانهای با ایمان به طور عمیق عاشق خدایند. «الذین امنوا اشد حبا لله»[6]
روشن است وی در جملات بالا، دچار یک مغالطه شدهاست و آن این است که عشق خدا به انسان را مانع عشق انسان به خدا تصورکرده و شناخت خدا از طریق مخلوقات و آیاتش را مانع ارتباط مستقیم با خدا دانسته و جمع بین این دو را محال فرض کرده است. بعلاوه وی تجلیات را منحصر در جهان هستی مادی معرفی میکند[7]. یادآور میشویم که هرچند دستیابی به کنه ذات خداوند امکان ندارد؛ اما کنه ذات، غیر از شهود اسماء و صفات و فنای در ذات بیکران اوست. همینطور اگر کسی عاشق تجلیات الهی شود، چنین تجلیاتی مانع عشق به خود خداوند نیست. آنچه عرفان حلقه بر آن تاکید دارد که باید به شناخت مخلوقات الهی اکتفا کرد؛ همان شناخت عقلی در متون دینی است که به سیر آفاقی معروف است. در سیر آفاقی هرچند انسان تدبیر نظام احسن و حکمت صانع را درک می کند، اما این شناخت با شهودِ درونی متفاوت است و با این سیر، شهود عرفانی و معرفت قلبی محقق نمیشود. سیر آفاقی در بردارنده این است که موجودات عالم، صُنع خداوند و آیت حق و آیینه آفریدگار دیده شوند؛ ولی همه اینها خارج از نفس انساناند و تنها طریق وصول حقیقی به معرفت توحیدی، سیر انفسی است که غایت آن شهود عرفانی است.[8] بنا بر این آن چه که در عرفان حلقه تحت عنوان ادعای خودشناسی و شهود مطرح است؛ نه به معرفت نفس منتهی میشود و نه به شهود و معرفت حق منجر میگردد؛ چرا که در عرفان حلقه هیچگاه راهی برای سیر انفسی پیشنهاد نمیشود.
در عرفان حلقه ادعا میشود علت امراض جسمی و روانی، نیروهای نامرئی به نام موجودات غیرارگانیک است که در کالبد انسانها نفوذ کردهاند. به همین دلیل به دیگران قول بیرون آوردن این موجودات داده میشود و با شعار «برونریزی» به عملیات درمان میپردازند. اما باید دید آنچه که به نام دفع نیروهای غیرارگانیک در جلسات و نشستهای درمانی حلقه اتفاق میافتد؛ چیست؟ آیا آن چه که تحت نام فرادرمانی و برونریزی در این جلسات صورت میپذیرد، درونریزی است یا برونریزی؟
واقعیت این است که آنچه در عمل دیده شده و نیز بنابر حکایت افرادی که در عرفان حلقه تحت درمان رفتهاند، عمل برونریزی قصه دیگری دارد و لازم است که ماهیت اتصالات در عرفان حلقه به گونهای دیگر تحلیل شود. مطلب این است که هر چند در کوتاه مدت در سایه تلقین و ایجاد ذهنیت و تصرف در هیجانات فرد، نوعی تسکین در درون فرد احساس می شود، اما بعد از گذشت مدتی، موجوداتی به زندگی این افراد وارد می شوند که منجر به اختلال روانی و درونی و از هم پاشیدگی سلامت روانی ایشان می گردد. البته بستری که باعث میشود این نیروها بتوانند به راحتی بر دیگران تاثیر گذارند همان است که در عرفان حلقه از آن تحت عنوان «شاهد محض» یاد میشود. به عبارت دیگر این نیروها که در سایه «عمل شاهد» و «تسلیم و ناظر بودن» در درمان شوندهها، قدرت ورود پیدا میکنند، همان تسلط جنیان و شیاطین بر روان افراد است. یعنی چیزی که به نام برونریزی نیرویهای موذی انجام میشود؛ در حقیقت وارد کردن جن و نیروهای شیطانی به زندگی افراد یعنی «درونریزی» است.
از مضامین کتب عرفان حلقه بر میآید که هرچند در عرفان حلقه تلاش میشود با تأویلهای نابجای آیات قران، تأییدات قرآنی برای خود دستوپا کنند؛ طاهری، رهبر این گروه هیچ اصراری بر این که تعلیمات وی، همان عرفان اسلامی است، ندارد. به عبارت دیگر هدف از تمسک به ادله دینی این است که نشان دهند آموزههای اسلامی هم تعلیمات عرفان حلقه را تایید میکند، نه این که این عرفان برآمده از اسلام است
روشن است که ارتباط با اجنّه و ارواح هر چند که واقعیت دارد اما حقیقت ندارد، به این معنا که با واسطه این قدرتها نمیتوان به هیچ تعالی و کمالی دستیافت و این فرایند صرفا یک تغییر است، نه تکامل و رشد روحی.
ممکن است بعضی از این که شیاطین هم بتوانند شبیه درمان را ایجاد کنند، تردید داشته باشد، اما باید دانست روایات هم این معنا را پذیرفتهاند. راوی از امام صادق پرسید: اصل سحروجادوچیست؟ وکار جادوگر با تمام عجایبى که دربارهاش آمده چگونه است؟ امام فرمود:
« سحر و جادو چند گونه است: یک نوع آن مانند طبّ و پزشکى است، همانطور که پزشکان براى هر دارویى درمانى قرار مىدهند، همینطور است علم جادو و سحر؛ با فریب براى هر سلامتى آفتى مىسازند، وبراى هر درمان دردى، وبراى هر معنى حیلهاى.» [10]
نتیجه
اینکه اینگونه درمانگریها اگر گاهی در ظاهر خود را مثبت نشاندهد و انسان را اندکی به مرز درمان نزدیککند، به تعطیلی قوای معنوی و الهی انسان منجر میشود؛ چنانکه حالت خشوع و خضوع کمرنگ میشود و بسیاری از گرایشهای منفی در ساحت روح انسان فعال میشود.
پی نوشت ها :
[1]. انسان از منظر دیگر، ص 41
[2]. انسان از منظر دیگر ص 60
[3]. همان ص اول کتاب.
[5]. عرفان کیهانی.ص124.
[6]. بقره 165.
[7] . انسان از منظر دیگر صص 14به بعد. اضافه میشود که تحلیل وی از آگاهی هم نگاهی مادی است.
[8].وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، حسن زاده آملی، تشیع 1386 ص 40
[10]. احتجاج-ترجمه جعفرى ج2 203
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع: سایت پرسمان